مشغله های ذهن پریشانم

روزمرگی های یک زن متاهل با دغدغه هایش

دلتنگ مشهدم اما تو که باشی من خوبم

  • ۱۲:۳۵

سلام والا نشد که برم مشهد ... دیروز بعد از امتحان ایین نامه که اومدم حالم بد بود بدون خوردن صبحانه و پیاده روی زیر نور شدید و هوای گرم حالم رو بدتر کرد ... من خیلی نازک نارنجی ام قبول دارم ! اما اینو فهمیدم که این سینوزیته بخدا ... همش حالم بده، الانم از دکتر اومدم سرم زدم یکمیییییی بهترم ! دیروز ناهار به شدت مزخرفی درست کردم چون حالم بد بود اصلا نمیدونستم چی پختم چه جوری پختم ... بیچاره م هم چیزی نگفت و ابراهیمم که طبق معمول همیشه وسط سفره همش خرابکاری میکرد و ما نمیفهمیدیم چی خوردیم !

خلاصه بعد از ناهار ظرفارو شستم و وسایل سفر رو جمع کردم و اماده شدم ... م هم خسته بود و داشت چرت میزد اما مگه ابراهیم میزاشت خو؟ همش میگفت بابااااااااااااااا بعد حمله میکرد سمتش ... میگم پسر جان ببین بابا چشماش بسته ست یعنی خوابه ... میخنده فسقلی ! خلاصه بردمش تو اتاق خواب و یکم باهاش بازی کردم حالا خودمم بیحاااااااااااال افتاده بودماااا... دیگه م رفت که ماشین باباش رو بیاره منو ببره خونمون که رفت و دیگه برنگشت تا حدود 7ونیم ... ابراهیمم که خوابش میومد منم خوابوندمش سرمم با دستمال بستم تا م بیاد ... دیگه حدود هفت و نیم اینا بود که اومد و رفتم خونمون 


خواهرم داشت وسایل جمع میکرد برام چای نبات درست کرد و یه قرصم که نمیدونم چی بود داد دستم منم خوردم  و باز چشمامو بستم و چرت زدم 

مامان بزرگم دیشبش اومده بوده خونمون ، مامان بزرگ مادریم !

عمه ام با داییم ازدواج کرده البته خیلی وقته ها ... مثل اینکه عمه ام جدیدا خیلی اذیت میکنه مامان بزرگم و شوهرش رو! البته بنده خدا خیلی زحمت کشید سر ساختن خونه ! چون داییم تو شهر دیگه کار میکرد و فقط اخر هفته ها میومد دیگه عمه ام شده بود اوستا ! تازه کارمندم هست و یه پسر کوچیک 6 ساله هم داره ... دیگه خب معلومه که سختی کشیده اما خب واسه زندگی خودش ! دیگه به بقیه چه مربوط که باهاشون دعوا میگیره الکی ؟؟؟؟؟ نمیدونم والا ، خیلی بعیده که این کارا و فکرا از خودش باشه احتمالا یکی پرش میکنه اینم که خودش خسته بنده خدا اماده ی انفجار !


خلاصه مامان بزرگم یکم با مامانم دردودل میکنه و میگه من کلی کار برای پسرام کردم اما قدرمو نمیدونن هیچ بدتر همش حرف و حدیث میاد سمتم خب راستم میگه اما اینا همش تقصیر خودشه چون همه ی عروساشو پررو کرده ! مثلا وقتی عروسش میاد همه چی رو اماده میکنه اونم عین مهمون دست به سیاسفید نمیزنه ... 


خلاصهههههه دیشبم از رفتن منصرف شدم چون واقعااااااا حالم بد بود یعنی فکرشو بکنین دیگه ! اینقدر حالم بد بود که قید مشهد رفتن رو زدم ! دیشب رفتیم بیمارستان بخش اورژانس ... دکتر گفت بدنت عفونت کرده استراحت کن چند تا امپول و سرم و قرص داد ... برگشتیم خونه و م یکی از امپول هارو زد منم میوه خوردم و بیحال خوابیدم ... صبحم بیحاااااال بیدار شدم الان که سرم زدم بهترم اما بازم بیحالم ..


اصلا حال ندارم بخدا ، مادر شوهرم گفت ناهار زیاد درست کردم شما هم بیاید از عجایب بود بخدا ! 

فعلا خدافظ :)

  • ۲۳۱
ﺳﻳﻤﺎ
ﺳﻼﻡﺧﺎ ﻨﻤﻲ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺎﺑﺖ ﺭﻣﺰ اﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﭘﺴﺖ ﺑﻌﺪﻱ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺣﺘﻤﺎ ﻗﺴﻤﺖ ﻧﺒﻮﺩ اﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺎ اﻗﺎﻱ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ
سلام عزیزم منم به شدت منتظر یه حال خوبم اما نمیدونم چی شده که نمیتونم قوی باشم شاد باشیم شاید نشستن همیشگی تو خونه باعث شده اینجوری بشم آدم بعد از یه مدت طولانی قوی بودن زمین میخوره انگاری 

وای مشهد کاش میشد الان برم 
maedeh
سلام عزیزم
خداروشکر بهتری ایشالله عفونت بدنتم از بین بره و خوب خوب بشی
حتما قسمت نبوده بری انشالله دفعه دگ سه تایی میرین کلی خوش میگذرونین
بیچاره مادربزرگت دستش نمک نداره خدا جواب مهربونیاشو بده عمر باعزتی داشته باشه
به به ناهارم ک دعوتین بهت خوش بگذره
اخر هفته خوبی داشته باشی
سلام عزیزم مرسی 
آره واقعا قسمت نبوده الان پشیمونم کاش با حال بدم میرفتم 
مامان بزرگم دیگه زیادی محبت میکنه، تو این دوره زمونه فقط باید مثل مهمون با بقیه رفتار کرد 
آنی
مرسی بابت رمز عزیزم
امیدوارم زودتر حالت خوب بشه. به نظرم کتاب از حال بد به حال خوب بتونه بهت کمک کنه در مورد رفتارهایی هستش که داریم و باعث افسردگی و ناراحتی مون میشن مثلا یکیش همین بزرگ نمایی! 
مادر شوهرت خیلی عجیبه بنظرم رابطتت رو باهاش کم کن هر دفعه یه بهانه بیار تا کمتر بری اونجا هیچی مهم تر از اعصاب خودت نیست که در آرامش باشه 
وای کتاب خیلی وقته که فرصت نکردم کتاب بخونم
رابطه ام قبلا باهاش نزدیک بود و این صمیمیت زیاد باعث مشکل شد البته من واقعا از روی محبت خیلی کار ها رو کردم اما جوابم محبت نبود
ra nafas
سلام عزیزم مرسی بابت رمز الان بهتری؟
setayesh eidiyon
عزیزم ناراحت نشو نرفتی مشهد انشالله تو یه موقعییت بهتر برین حسابی به خودت برس و خودتو تقویت کن که زودتر خوب بشی دمکرده پونه ضد عفونت قوی هست اگه میتونی روزی یه استکان بخور ... انشالله پست بعدیت با حال خوب و انرژیه مثبت بنویسی
والا خیلی ناراحت شدم کاش میشد سر به فرصت خیلی بهتر با م برم، ان شا الله تعطیلاتی که تو پاییز هست موقعیت خوبیه، من اصلا نمیتونم چیزی بخورم هر چی میخورم معده ام اذیت میشه، امروز صبح رفتم آزمایش دادم ببینم چی میشه، آخه دلیلش هم مشخص نیس! 
مرسی که وقت میزاری عزیزم 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan